سخنان عنوان

عنوان
  • در هر سرنوشتی، راز و اندیشه ای نهفته است. ( (ُارد بزرگ

    باکستون

    وقتی ما در جستجوی ساختارها هستیم از متغیرها بی خبر می مانیم. فرهنگ و شیوه های قومی هر لحظه تغییر می کند، پس روش ساختارگراها نمی تواند درست باشد و یک متن هرگز مفهوم حقیقی خودش را آشکار نمی کند، زیرا مؤلف آن متن حضور ندارد و هر بیننده و یا هرکس که آن متن را قرائت کند، می تواند دریافتی متفاوت از قصد و

    این نکته را بدانید که گاه کارگردان می خواهد از وجود شما بهره برداری کند. باورهایش هر چه باشد فراموش نکنید که او شما را «برگزیده»، اما مسئولیت مراقبت از شما را ندارد. این شما هستید که با خلاقیت خودجوش خود باید او را خشنود کنید. در مقام بازیگر به عنوان یک خدمه در خدمت او باشید، اما حتی یک مستخدم نیز ارباب خود را

    بشر امروز در پرستش بتان می زید؛ بتان عرصه ی اخلاق، بتان گستره ی سیاست، بتان عرصه ی فلسفه. خدایانی کاملاً باطل که خود آنها را بر ساخته آنگاه پرستیده اند. از این روی از راه راست بیراه گشته و همواره بر این باور پا می فشرده و از آن چنان جانبداری کرده تا اینکه به فرجامش رسیده اند؛ جایگاهی که از همان ابتدا به نیستی و

    علی (ع)

    مَثَل کسی که فریب این دنیا را بخورد، مانند قومی است که در جایگاهی دارای وسایل رفاه و آسایش زندگی میکردند، سپس مجبور شدند به جایگاهی بیخیر و فاقد رفاه و آسایش کوچ کنند. قطعی است برای چنین مردمی، چیزی ناگوارتر و مصیبتبارتر از جدایی از آن منزلِ پر آسایش و حرکت به سوی جایگاهِ فاقدِ رفاه و آسایش

    تاریخ به معنی جنگها و شرح زندگی چند نفر اندک شمار نیست که شاه شده یا سرداران بزرگی بوده اند. تاریخ باید درباره ی مردم یک کشور برای ما سخن بگوید که چگونه زندگی می کردند، چه کارهایی انجام می دادند و چگونه می اندیشیدند. تاریخ باید از رنجها و شادی های آنان و از دشواری ها و مشکلاتشان برای ما سخن بگوید و بگوید

    گمان مبرید که آمدهام صلح و آرامش را بر زمین برقرار سازم. نه، من آمدهام تا شمشیر را برقرار نمایم. من آمدهام تا پسر را از پدر جدا کنم، دختر را از مادر، و عروس را از مادر شوهر. به طوری که دشمنان هر کس، اهل خانهی خود او خواهند بود. اگر پدر و مادر خود را بیش از من دوست بدارید، لایق من نیستید؛ و اگر پسر و دختر خود را بیش از

    کتاب خوب به منزله ی بهترین دوست و مونس انسان است. اخلاق و صفات کتاب مانند انسان تغییرپذیر نیست و هرچه از اول بوده است همیشه هم به همان حال باقی خواهد ماند. کتاب از تمام دوستان انسان ثابت قدم تر، باوفاتر و صبورتر است و هرگز در ایام بدبختی و محنت به انسان پشت نمی کند. برعکس آغوش مهربان و رأفت آن برای

    ما باید طبیعت را به چشم مادرمان بنگریم و با آرامش، خودمان را به او تسلیم کنیم تا بتوانیم بسیار آسوده احساس کنیم که به جهان باز می گردیم؛ همان گونه که همه ی موجودات دیگر باز می گردند. همه ی ما در حقیقت جزء جدایی ناپذیر این کل هستیم. نافرمانی و سرکشی، بیهوده است؛ باید خودمان را به این جریان بزرگ واگذار

    معماری، وجود خارجی ندارد. تنها اثر معماری است که وجود دارد... شخصی که یک کار معماری انجام می دهد، در حقیقت آن را به روح معماری عرضه می کند؛ روحی که سبک نمی شناسد، تکنیک نمی شناسد، متد نمی شناسد و تنها در پی آن است که خود را به معرض نمایش بگذارد. بدین ترتیب معماری تجسم واقعیت های غیر قابل سنجش

    در هر لحظه از زندگیتان این فرصت به شما داده می شود که بین عشق و ترس یکی را انتخاب کنید. در هر لحظه از زندگیتان این حق را دارید که تا اوج آسمانها پرواز کنید. ترس به جز یک راه تنگ و باریک چیز دیگری ندارد. ترس قول می دهد شما را به جایی که می خواهید ببرد، اما عشق به شما می گوید بالهای خود را بپوش و با من پرواز

    هر که به پای خود برود به خانهی خویشان به دیدن ایشان یا برای آنکه مالی به ایشان برساند حق تعالی ثواب صد شهید او را کرامت فرماید و به عدد هر گامی که بردارد چهل هزار حسنه در نامهی اعمالش نوشته شود و چهل هزار گناه محو شود و چهل هزار درجه برای او در بهشت بلند شود و چنان باشد که صد سال عبادت خدا به اخلاص

    ما باید خیلی خودپسند باشیم اگر تصور کنیم که برجسته ترین موجودات دنیا هستیم. در این دنیا نزدیک به صد میلیارد کهکشان وجود دارد که هر یک از آنها چندین میلیون خورشید دارند که شبیه به ما یا بهتر هستند و هر روز تعدادی از آنها با هم برخورد می کنند و در هیچ جای دنیا کسی برایشان غصه نمی خورد و مجلس ترحیم و یادبود برپا

    اگر ما "بی دل و جان" هستیم؛ دست کم نسبت به زندگی چنین نیستیم؛ بلکه اکنون با همه ی انواع "تمنیات" روبروییم. با خشمی ریشخندآمیز در آنچه "آرمانها" می نامیم، در حال غور و تامل هستیم. ما خویش را خوار می شماریم تنها از آن رو که لحظه هایی وجود دارند که نمی توانیم آن انگیزش نامربوطی را که "آرمانگرایی" نام دارد، مهار

    خلیل جبران

    شش راه برای جلب محبت مردم:1- صمیمانه نسبت به غیر، علاقه مند باشید. 2- تبسمی بر لب داشته باشید. 3- به یاد بیاورید که نام هر کس برای او شیرین ترین و مهمترین لغت قاموسهاست.4- شنیدن را بیاموزید، طرف خود را به شوق آورید که از خود سخن بگوید.5- با مخاطب از آنچه دوست دارد صحبت کنید.6- صمیمانه و صادقانه اهمیت

    معمولاً به گدایان و بینوایان که ریزه خواران دیگرانند، چند شاهی می دهیم و گمان می کنیم به آنها کمک کرده ایم، نمی دانیم که با این کار، آنها را بدبخت تر و رشته گدایی را به گردنشان محکم تر می سازیم. چه خوب [بود] اگر حس اعتماد و استقلال را که در آنها به خواب رفته بیدار می کردیم و راه زندگی را پیش رویشان می

    آن که خوش منظر است، عقلش ناقص میباشد و کسی که کشیده قامت است، کوتاه همّت است. کسی که دارای عمل پاکیزه است، چهرهای زشت دارد و آن که قامتی کوتاه دارد، زیرک و هشیار است. انسانی که طبیعتش احسانگر است، تصنّع کردنش ناخوشایند است و کسی که قلبش سرگشته است، تعقّلش آشفته میباشد و آدم

    تفاوت سکه و ایده در این است که اگر شما یک سکه و من هم یک سکه داشته باشم و سکه هایمان را با هم جابجا کنیم، باز هر کدام از ما یک سکه خواهد داشت. اما اگر شما یک ایده و من یک ایده داشته باشم و آنها را با هم مبادله کنیم، هر کدام دارای دو ایده خواهیم بود. جهان و محیط اطرافمان در حال تغییر است و در چنین شرایطی

    در پایان زندگی، از روی تعداد مدرک هایی که گرفته ایم، میزان مالی که اندوخته ایم و کار های بزرگی که به انجام رسانده ایم، در باره ی ما داوری نخواهد شد، بلکه از ما خواهند پرسید: آیا گرسنه ای را سیر کردی؛ برهنه ای را لباس پوشاندی و بی خانه ای را پناه بخشیدی؟ گرسنه ی نه فقط لقمه نان که گرسنه ی عشق، برهنه ی نه فقط از

    سه دعاست که از درگاه خدا رد نمیشود: دعای پدر برای فررند نیکوکار، نفرین او بر فرزندان بدکردار، و نفرین مظلوم بر ظالم و دعای مظلوم برای کسی که انتقام از ظالم برای او بکشد، و دعای مؤمن برای مؤمنی که از برای دوستی اهل بیت او را به مال خود اعانت کند، و نفرین مؤمن بر کسی که اعانت او نکند با قدرت و احتیاج آن مؤمن به

    از ارسطو پرسیدند بهترین سخن کدام است؟ در پاسخ گفت: آنچه موافق عقل باشد، گفتند پس از آن چیست؟ گفت: سخنی که شنونده بپذیرد، گفتند بعد از آن چه؟ گفت: سخنی که از سرانجام آن اطمینان داشته باشیم که ضرری متوجه ما نخواهد ساخت، گفتند بعد از آن چیست؟ گفت: اگر سخن یکی از این سه شرط را نداشته باشد از

    آن که هیچ نمی داند، به چیزی عشق نمی ورزد. آن که از عهده ی هیچ کاری برنمی آید، هیچ نمی فهمد. آن که هیچ نمی فهمد، بی ارزش است. اما آن که می فهمد، بی گمان عشق می ورزد، مشاهده می کند، می بیند... هر چه بیشتر دانش آدمی در چیزی ذاتی باشد، عشق بدان بزرگتر است... هر که فکر کند همه ی میوه ها در

    بسیاری از استعدادهای بشری در نتیجه بیخبری و نادانی پدر و مادر از میان می رود. بسا کودکانی که ممکن بود اگر ایشان را آزاد بگذارند و دنبال فنی بفرستند، مردان بزرگی در فنّ خود بشوند و اما استبداد رأی و یک نوع خودخواهی که در مربیان و راهنمای ایشان بوده، آنها را بر رشته ای راهنمائی کرده است که با کمال بی میلی و اکراه آن را

    خداوند را که خدای توست، با تمام قلب و جان و عقل خود دوست داشته باش. این اولین و مهمترین دستور خداست. دومین دستور مهم نیز مانند اوّلی است: همسایهی خود را دوست بدار، به همان اندازه که خود را دوست میداری. تمام احکام خدا و گفتار انبیاء در این حکم خلاصه میشود و اگر شما این دو را انجام دهید، در واقع همه را

    هر انسانی با آگاهی کامل به آیین عشق، پا به این سیاره ی خاکی می گذارد. مشکل شما هر چه باشد، امتحان محبت است. اگر بتوانید از راه محبت در این آزمایش پیروز شوید، مسأله شما حل خواهد شد. اگر نه، آنقدر به درازا خواهد کشید تا از راه محبت، مسأله خود را حل کنید. زیرا مشکل شما مجالی برای تشرف به آیین عشق

    خرد، آدمی را گرانبهاترین چیز است. خداوند خرد در هر دو جهان کامروا و سرافراز است و اگر از جامه ی خرد محروم بُود دانش بجوید. چه، دانشور سرور سروران است و اگر از آن هم بی بهره بود باید دلیر بوده و در میدان نبرد بی باک باشد تا در نظر پادشاه، گرامی و پیوسته، شاد و فرمانروا آید و اگر این نیز نداشت دیگر درخور زنده ماندن نیست

    علمای مذهبی و فریسیان بر کرسی موسی نشستهاند و احکام او را تفسیر میکنند. پس آنچه به شما تعلیم میدهند، بجا آورید؛ اما هیچگاه از اعمالشان سرمشق نگیرید، زیرا هرگز به تعالیمی که میدهند، خودشان عمل نمیکنند. ایشان احکام دینی را همچون بارهای سنگینی بر دوش میگذارند، اما خودشان حاضر نیستند آنها را بجا

    هر کتابی که به خواندنش می ارزد باید در آن واحد دوبار خوانده شود. رعایت دستور فوق دو علت دارد: یکی اینکه در مطالعه دوم، قسمت های مختلف کتاب بهتر درک می شود و قسمت اول کتاب زمانی نیک فهمیده می شود که از پایان آن نیز آگاه باشیم و دیگر اینکه در این دو مطالعه وضع روحی ما یکسان نیست، در مطالعه ی دوم ما نظر تازه

    سه نوع دوستی است که در همه جا پر سود و با ارزش است و سه نوع دوستی دیگر هست که زیان آور و باعث پشیمانی است: دوستی با کسانی که در دوستی خود پایدار و با وفا هستند و با کسانی که درستکار و راستگویند و با آنان که تجربه بسیار دارند، سودمند است، ولی دوستی و رفاقت با چاپلوسان، ریاکاران و یاوه گویان موجب

    عشق از آنجا که با معشوق پیوند می خورید آغاز می گردد و تا حرکت موزون و هماهنگی روحهایتان امتداد می یابد. هنگامی که جانهایتان یکی می شوند، آنگاه با تمامی وجود عشق خواهید ورزید. دیگر چیزی بین شما نیست که از جنس عشق نباشد. پیوند مقدس همین است؛ شور و شیفتگی، وجد و شادمانی راستین هم این

    قرآن عزّت و شرفی است برای کسی که آن را [برای حیات معقول خود] یاور اتخاذ کرده و امان است برای کسی که وارد آن شود و هدایتی است برای شخصی که از آن پیروی نماید و عذر است برای آن انسان که خود را به آن نسبت بدهد و دلیلی است روشن برای کسی که در سخن گفتن به آن استناد کند و شاهدی است [راستین] برای

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری