سخنان مثل آلمانی

مثل آلمانی
  • به امید شانس نشستن، همان و در بستر مرگ خوابیدن، همان.

    در بیشتر موارد چنین به نظر می رسد که حتی مرگ نیز به قدرت اراده و خواست ما بستگی دارد.

    زناشویی، غصه های خیالی و موهوم را به غصه ی نقد و موجود تبدیل می کند.

    زن و شوهر اگر یکدیگر را بخواهند، در کلبه خرابه هم زندگی می کنند.

    پول، غلام مرد عاقل است و ارباب مرد احمق.

    با قرض اگر داماد شدی با خنده خداحافظی کن.

    عشق، نیازی به آموزگار ندارد.

    بهتر است دوباره سوال کنی، تا اینکه یک راه اشتباه بروی.

    کسی که خوب فکر می کند لازم نیست زیاد فکر کند.

    کسی که کار نکند، حق خوردن هم ندارد.

    کسی که در بیرون از خانه خود را عاقلتر از محیط خانه نشان دهد، احمقی بیش نیست.

    طالع هر کس به دست خودش است.

    خون تمام افراد بشر یکرنگ است، ولی لیاقت آنها.......

    آدم نادان در همه کار نظر می دهد.

    انسان همچون رودخانه است؛ هرچه عمیق تر باشد آرام تر و متواضع تر است.

    گذشت زمان بیشتر از کتاب می آموزد.

    خنده بهترین داروها است.

    جهنم حقیقی، وجدان مخرب است.

    هنر برتر از پول است.

    احمق در کار همه دخالت می کند، جز کار خودش.

    دوستی مانند گیاهی است که هر چند وقت یکبار باید آبیاری شود.

    همسایه ات را دوست بدار، اما دیوار مابین خود را از بین نبرید.

    همه کسانی که با تو می خندند دوستان تو نیستند.

    یک بار حساب نیست، یک بار چون هیچ است؛ تنها یک بار زندگی کردن مانند هرگز زندگی نکردن است.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری