سخنان ویکتور هوگو

ویکتور هوگو
  • لغزش انسان همواره تدریجی است. بدیها در وجود ما، پای حاضر آماده و نامرئی دارند. حتی کسانی از ما با ظاهر پاک و آراسته، چنین ویژگی هایی دارند.

    آزمندی، زنجیری است که دست و پای هر آزادهای را خواهد بست.

    آزادی ما از نقطه ای شروع می شود که آزادی دیگران پایان می یابد.

    بزرگترین آزمون گیرنده، خداست و کوچکترین آزمون دهنده، بندهی خدا.

    هرگز در میان موجودات، مخلوقی که برای کبوتر شدن آفریده شده، کرکس نمی شود. این ویژگی در میان هیچیک از مخلوقات نیست جز آدمیان.

    خدا پایان شکوه جهان آفرینش است، عشق، پایان شکوه آدمی.

    خلاصه [=کوتاه] کردن جهان آفرینش در یک نفر و بزرگ کردن یک نفر تا مقام خدایی، عشق یعنی این.

    باید به طبقهی پست جامعه کمک کرد، از خُرد کردن و بیزاری از آنها دست شست و به ویژه باید در آموزش و پرورش این گروه کوشید.

    خدا فقط آب را آفرید، انسان شراب را.

    یک پرنده ی کوچک که زیر برگها آواز می خواند برای اثبات خدا کافی است.

    مردم، توان و نیرو دارند؛ اراده ندارند.

    همیشه مردم بدکار، خودشان سبب وجود بدبختی میشوند.

    چشم و هم چشمی درست، سبب درست کردن افراد و در نتیجه، سامان یافتن جامعه است.

    در نوشتن از آنچه دیگران نوشتهاند، نباید یاری خواست، بلکه از جان و دل خویشتن است که باید یاری جست.

    کسی که مورد توجه مردم قرار گیرد، ممکن نیست سبب برانگیختن خشم و کینه ی دشمنان نشود.

    بدیهای اجتماع به دست ما ساخته شده است و به جای ناله بهتر است درصدد رفع آن برآییم.

    آدم ها تهی از توانایی نیستند، تهی از اراده اند.

    یک زن کامل کسی است که بداند چگونه فرمانروایی کند.

    هر زن پاکدامنی، زیبا و دلپسند است.

    من مردی اندیشندهام که درد را میشناسد.

    لطف زن مانند ماسه خطرناک است.

    لبخند زن در دو جا آسمانی و فرشته مانند است: یکی، هنگامی که برای اولین بار با لبخند به معشوق خود می گوید دوستت دارم و دیگر، هنگامی که برای اولین بار به روی نوزادش لبخند می زند.

    فقر و مسکنت، مردها را به جنایت و زنها را به فحشا سوق می دهد.

    شما یک ستاره را به دو دلیل مینگرید: برای آنکه درخشان است و برای آنکه نفوذناپذیر است. نزدیک به خود درخشندگیای دلنوازتر و رازی بزرتر دارید و آن، زن است.

    زندگی بدون زن در نظر من گلستانی بدون گل و عطری بدون بو و خواب آسودهای بدون رویای خوش، بیش نیست.

    ازدواج چیز شگفت آوری است، گاه شیران را روباه و گاه روبهان را شیر میکند.

    در هر ملت چراغی هست که به همه ی افراد نور می دهد و آن، آموزگار است.

    بدبختی، مربی استعداد است.

    شاید بتوان از هجوم سیل آسای یک ارتش ممانعت کرد، اما از هجوم اندیشه ها و باورها نمی توان جلوگیری نمود.

    به باور من، هر چکامه سرای راستین باید با دیدگاههایی که از حقایق ابدی در او به وجود میآید، بر همهی اندیشههای زمان خود، چیره و توانا باشد.

    ایمان داشته باش که کوچکترین محبت ها از ضعیف ترین حافظه ها پاک نمی شوند.

    اختیار آیندهی آدمی هنوز بسی بیشتر بهدست دلهاست تا به دست جانها. دوست داشتن، یگانه چیزی است که میتواند ابدیت را فراگیرد و سرشار سازد.

    همه جا شادمانی قشر نازکی است که روی رنج و بیچارگی کشیده اند.

    عذاب وجدان، بدتر از مرگ در بیابان سوزان است.

    درد و رنج، کوتاه است و زودگذر؛ برای فراموشی، اینها لازمهی زندگیاند و گرانترین گورها جز حفرهای تاریک نیست.

    دانشمند کسی است که بکوشد تا از درد و رنج خود بکاهد.

    جان آدمی چه اندوهگین است، هنگامی که اندوهاش از عشق است.

    اگر انسان بتواند رنج را نیز بهمانند شهری ترک گوید، میتواند خوشبختی را از سر گیرد.

    فلسفه، میکروسکوپ اندیشه ها است.

    فکر کردن، شغل ذهن است، خواب دیدن، تفریح آن.

    تلاش و کوشش دو گونه است: تلاش درونی، که همانا اندیشیدن است و تلاش بیرونی، که همانا کردار است. این دو چیز همراه با یکدیگر، انسان را به نتیجه ی دلخواه می رساند.

    انسان اندیشمند، بیشتر، انسانی بردبار است.

    اندیشه ها باید همیشه به سوی آینده پیش رود. اگر خدا میخواست که انسان به گذشته بازگردد، یک چشم، پشت سر او می گذاشت.

    اندیشه به سقوط [ریزش]، اندیشیدنی، غمگینتر از این نیست.

    الماس را جز در ژرفای زمین نمی توان یافت و حقایق را جز در اعماق اندیشه نمی توان کشف کرد.

    هر قدر روح آدمی لطیف تر و منش او عالی تر باشد، میزان یاری بیشتر خواهد بود.

    کسی که در زندگی، هدف والا و ارجمند دارد، هرگز به دامن تسلیم و ناپاکی نخواهد غلتید.

    شعر، ارکستر پرهیجانی است که آواز طبیعت و بشر و حوادث را به هم آمیخته است.

    سراسر وجود انسان طرحی از خداست که در زمین گام برمیدارد.

    در میان جانداران، هیچ حیوانی که برای کبوتر شدن به دنیا آمده، کرکس نخواهد شد؛ مگر انسان که کبوتر زاده می شود و ممکن است کرکس شود.

    در تاریخی که خوبی، مروارید کمیابی است، کسی که خوب بوده است از کسی که بزرگ بوده است، کمابیش، پیش میافتد.

    در بینوایی همچنان که در سرما نیز دیده می شود، افراد به یکدیگر فشرده می گردند.

    خوشبخت کسی است که خداوند دلی پر احساس به او ارزانی کرده باشد.

    خوشبخت کسی است که به یکی از این دو چیز دسترسی دارد، یا کتاب های خوب و یا دوستانی که اهل کتاب باشند.

    خنده، خورشیدی است که زمستان را از نژاد انسانی دور میکند.

    خدمت به وطن نیمی از وظیفه است و خدمت به انسانیت، نیم دیگر آن.

    به کسی عشق بورز که لایق عشق تو باشد نه تشنه عشق... چون تشنه عشق روزی سیراب می شود...

    برخی از افراد، هر چیز پاک و ناب و شادیآفرین را به پستی میکشانند.

    برای کسی که در تصور زندگی میکند، راستی، بدبو است. آن که تشنهی چاپلوسی است، حیرت میآشامد و راستی، قی می کند [برمی گرداند].

    باید درهای دانش به روی همه باز باشد، هرجا مزرعه هست، هرجا بشر هست، آنجا کتاب هم باید باشد.

    ای انسان، آیا میخواهی راستی را بیابی؟ راستی را جست و جو کن.

    انسان، نیازمند عشق است.

    انسان راستگو، خوش سیماتر است، سرنوشت، او را چنین نقش کرده و خورشید شامگاهی تا حد خداوندی، سزاوار ستایش.

    زندگی شما از زمانی آغاز میشود که افسار سرنوشت خویش را در دست گیرید.

    ناسازگاریهای برآمده از دشمنی و خیرهسری که به نادرست "دست تقدیر" و "مشیت الهی" نامیده میشود بسیار پیش میآید.

    همیشه با زیر دستان خود با مهربانی و دوستی رفتار کنید، زیرا قلب بخشنده و مهربان، بزرگترین سرمایه است.

    هر آموزشگاهی را که باز کنید، در زندانی را بسته اید.

    آینده ی کودکان بسته به تربیت پدر و مادر است.

    صالح ترین فرزندان آنهایی هستند که با اعمال خود باعث افتخار پدر و مادر خود شوند.

    به مرگ راضی شدن، به پیروزی دست یافتن است.

    تاریخ میآید و میرود، ولی هنر باقی میماند.

    شکست، دایهی غرور است.

    خشک سالی و بیماری در مقام مقایسه با جنگ، چیزی نیست زیرا خود این دو نیز ناشی از پیامدهای دشوار و ناهنجار جنگ هستند.

    زندگی، بدبختی، گوشه نشینی، سرگردانی و تهیدستی، میادین کارزاریاند که قهرمانان آن، قهرمانان نادیدنی آن، گاه به مراتب نیرومندتر از قهرمانان نامی هستند.

    عشق پاک، می تواند نیکبختترین و دلانگیزترین زندگی را به وجود آورد.

    برای کسی که در تصور زندگی میکند، راستی، بدبو است. آن که تشنهی چاپلوسی است، حیرت میآشامد و راستی، قی می کند [=برمی گرداند].

    رشک بردن را نادیده بگیرید و به کلی آن را فراموش کنید؛ زیرا این حس، همیشه شما را شکنجه خواهد داد.

    هیچ چیز به اندازه رویا در ساختن آینده موثر نیست، مدینه های فاضله ی امروز، واقعیت های فردا هستند.

    هیچ عاملی همچون رؤیا آینده ساز نیست؛ آرزوهای امروز حقایق فردایند.

    گسیختن رشته ی علایق فرزندی، غریزه ی برخی از خانواده های بینوا است.

    گل شادیبخش زندگی، تنها با تبسم ملکوتی [=آسمانی] کودک شکفته میشود.

    نمیدانید تا چه اندازه، خودباوری سبب باور به هر چیز دیگر میشود.

    چقدر عاقلند آنهایی که در عشق احمق اند.

    دانشمندان، علماء و بزرگان، هر یک نردبانی برای پیشرفت دارند، اما شاعران و هنرمندان، این مدارج را پروازکنان می پیمایند.

    زیبایی که با دانش همراه نباشد، به گلی بیعطر و بو میماند.

    علت اینکه ما از موسیقی خوشمان می آید این است که در دنیای رؤیاهای خود فرو می رویم. سرشت های عالی، موسیقی را دوست می دارند، اما بهتر می دانند که از آن به عنوان ابزاری برای رسیدن به رؤیاهای خویش استفاده کنند.

    من اشخاص زنده را کسانی می دانم که مبارزه می کنند؛ بدون مبارزه، زندگی، مرگ است.

    از لابهلای شدیدترین تاریکی ها، نور راستی برافروخته می شود.

    اگر نمیخواهی تو را بیازمایند، کار خود را درست انجام بده.

    بدون دادگری، هیچ گونه پیشداوری درست نیست.

    سرمشق [=نمونهی] چکامه سرا یکی است، طبیعت و رهبر او یکی است، راستی.

    عشق راستین هرگز فرو نمینشیند. روی هیزم سوخته را خاکستر میگیرد، ولی ستارگان، تابناکی خود را از دست نمیدهند.

    دلیری، به کارگیری مثبت زور است و ستم، به کار بردن منفی آن.

    بهترین دوستان من کسانی هستند که پیشانی و ابروهای آنها باز است.

    جسد دشمنی را که تشییع می کنی سنگین نیست.

    دوستان از ستایش بسیار زود خسته میشوند، ولی دشمنان از دشنام دادن هرگز خسته نمیشوند. دشنام زیانی نمیرساند و دشمنان از این بیخبرند. آنها نمیتوانند از ناسزاگویی خودداری کنند و این، زیبایی کار است.

    کینه و تنفر را به کسانی واگذار کنید که نمی توانند دوست بدارند.

    ما فرزندان خود را بسیار بیش از آنکه آنها ما را دوست میدارند، دوست داریم.

    ادبیات، راز پنهانی تمدن و شعر، راز پوشیده ی آرزوها است.

    اگر چشم و هم چشمی در زندگی بشر نبود، نه نوآوریای میشد و نه کشفی.

    امید در زندگانی بشر به همان میزان اهمیت دارد که بال برای پرندگان.

    انسان در جهان همچون شبح سرگردانی است که در عبور از این راه حیاتی، سایه ای از خود به یادگار نمی گذارد.

    روزی جهانیان، همه، دست برادری به یکدیگر خواهند داد و آن، روزی است که بدبختی و تیره روزی در گسترهی جهان یافت نخواهد شد.

    زندگانی، گل است و عشق، عسل آن.

    زندگی بر این پایه است: "نگاه مستقیم به پیش."

    زندگی، گلی است که عشق، شهد آن است.

    کتاب، جام جهان نما است.

    مردن، ناگوار نیست، بلکه راه زندگی را ندانستن ناگوارتر از مرگ است.

    مسافرت به منزله ی هر لحظه مردن و زنده شدن است.

    هدف هنر امروز، زندگی است نه زیبایی.

    بدون زشتی، زیبایی معنایی [=چمی] ندارد.

    عشق، زشت و زیبا نمیشناسد.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری