سخنان گاندی
-
کوچکترین شکی ندارم که هر مرد و زنی میتواند به جایی که من رسیدهام، برسد، به شرطی که همان تلاشها را به کار بندد و همان امید و ایمان را در خود بپروراند.
میتوان امیدوار بود که فردی خشن، روزی دست از خشونت بردارد، ولی چنین امیدی در مورد ترسویان وجود ندارد.
اگر نتوانیم آزاد زندگی کنیم، بهتر است با آغوش باز از مرگ استقبال کنیم.
ما که آزادی را دوست نداریم نمی توانیم نان آزادی را بخوریم و اگر هم بخوریم، آنرا هضم نخواهیم کرد.
کوچکترین نگرانی در مورد خود به دل راه ندهید و همه چیز را به خدا بسپارید.
هر نامی که بر او بگذارید، مهم نیست؛ او کسیست که بیشترین آرامش را در میان شدیدترین شعلهها به آدمی میدهد؛ او همان پروردگار است.
عشق به کسی که از ما بیزار است، دشوارترین کارهاست. ولی به لطف پروردگار، حتی این دشوارترین کارها نیز اگر بخواهیم انجامشان دهیم، آسان و ساده خواهد شد.
همهی مردم به خدا ایمان دارند، هرچند همه از آن آگاهی ندارند. همه به خود ایمان دارند و اگر این "خود" را در بینهایت ضرب کنند، ثمرهی آن، خداست.
باید به زندگی من بنگرید: اینکه چگونه زندگی میکنم، چگونه غذا میخورم، مینشینم، سخن میگویم و به طور کلی، چگونه رفتار میکنم؛ مذهب مرا مجموعهی همهی اینها تشکیل میدهد.
آن کس که با وجدانی آرام، خود را وقف خدمت به دیگران میکند، روز به روز، نیاز بیشتری به این خدمت، در درون خود حس میکند و ایمانش بیدرنگ فزونی میگیرد.
کسی که آمادهی چشمپوشی از دلبستگیهای شخصی نیست و فراموش کرده که هنگام زایش، چیزی با خود نیاورده است، به سختی میتواند در جادهی خدمت به مردم گام نهد.
تنها هنگامی میتوانید ادعای عشقورزی کنید که رفاه دیگران برایتان اهمیتی بیش از رفاه خودتان داشته باشد و حتی زندگی دیگران را مهمتر از زندگی خود بدانید.
اگر عدم خشونت را در ارتباطات شخصی خود با دیگران به کار نبندیم، سخت دچار اشتباه شدهایم. عدم خشونت نیز مانند نیکوکاری، باید از خانه آغاز شود.
طبیعت همهی مردم یکسان است؛ پس آنچه که برای من امکانپذیر است، برای همه امکانپذیر است.
آن گونه از دگرگونی را که دوست دارید در دیگران ببینید، در خودتان ایجاد کنید.
باطن و سیرت مردم را در هنگام بدبختی آنها می توان شناخت.
اسارت و بندگی مردم به خود آنها و میزان تحمل رنج و قبول فداکاری شان بستگی دارد.
خود را قربانی کنیم بهتر است که دیگران را.
کسی که خود را وقف خدمت میکند، کوچکترین اندیشهی رفاه خود را به ذهن، راه نمیدهد، بلکه آن را به پروردگارش میسپارد و به ارادهی او گردن مینهد.
قدرت، برآمده از توانایی جسمی نیست، بلکه از ارادهی استوار سرچشمه میگیرد.
سرچشمهی قدرت، شایستگی فیزیکی نیست، بلکه ارادهی تزلزلناپذیر است که قدرت را میآفریند.
اگر عدم خشونت، قانون هستی ماست، پس آینده از آن زنان است.
تا زمانی که دلیل مناسبی برای باور نداشتن به حریف [همآورد] وجود ندارد، باید او را باور داشت.
ایمان، تنها ذکر گفتن زبانی نیست؛ بلکه گونهای مبارزه با مرگ است.
از هر چیزی تازه اش را انتخاب کنید، ولی از دوست کهنه اش را.
عشق، هیچگاه درخواست نمیکند، همواره میبخشد. عاشق، همواره رنج میبرد، هرگز آزرده نمیگردد، هرگز تلافی نمیکند.
شادمانی، نه در پیروزی، که در مبارزه و تلاش و رنج برآمده از آن نهفته است.
خشونت، هرگز خشونت را از بین نمیبرد، بلکه تنها بر شدت آن میافزاید؛ در حالی که با پایبندی بیکم و کاست به عدم خشونت، در اندیشه و گفتار و رفتار، رسیدن به آزادی، گریزناپذیر است.
برای کسی که اندیشهی عدم خشونت را در خود پرورده است، همهی جهان، یک خانواده است؛ نه ترسی به دل دارد و نه کسی از او میترسد.
نباید ناامید شوید که حس بشر دوستی از میان رفته است. زیرا نوعدوستی مثل اقیانوس است که اگر چند قطره از آن آلوده گردد، تمام آبهای آن هرگز آلوده نخواهد شد.
نافرمانی مدنی، حق ذاتی همهی شهروندان است. اگر از چنین حقی چشمپوشی کنیم، از انسانیت دست شُستهایم.
عدم خشونت راستین، بدون وجود بیباکی ناب در روح فرد، دست یافتنی نیست.
زندگی من یک واحد تجزیهناپذیر است؛ همهی تلاشهایم به یکدیگر وابستهاند و همهی آنها از عشق پایان ناپذیر من به بشریت سرچشمه میگیرند.
زمانی فرا میرسد که فرد، مقاومتناپذیر و اثر کارهای او یکسره فراگیر میگردد. این حالت، زمانی رخ مینمایاند که فرد، خود را تا حد صفر فرو کاسته باشد.
راستی نخستین چیزی است که انسان باید به جستجویش بپردازد.
راستی نخستین چیزی است که انسان باید به جستجوی آن بپردازد. ابزار شناخت راستی همان قدر ساده است که سخت به نظر می رسد.
برآنم که اگر یک فرد به مراتب بالای روحی برسد، همهی جهان با او صعود میکنند و اگر فردی سقوط کند، همهی جهان را به سقوط کشانده است.
اولین تکلیف بشر حمایت از افراد ضعیف و جریحه دار نکردن یک وجدان بشری است.
بزرگترین پیروزی آن است که به گونه ای رفتار کنیم تا مبارزان قویتر از آن بشوند که در شروع کار مبارزه بوده اند.
تجربه به من آموخته است که خیر پایدار هیچگاه نمیتواند میوهی خشونت و ناراستی باشد.
انسان ترسو به قدرت متکی بر تعداد مسرور می شود و انسان شجاع با قدرت متکی بر خود (راستینش) برانگیخته می شود.
ما باید خود، آن تغییری باشیم که دوست داریم در دنیا ببینیم.
حقیقت داروی تلخی است که نتایج شیرین دارد.
کاهلی [= تنبلی]، از هر بیماری مسری تر است.
حقیقت، هیچگاه و در هیچ شرایطی، نباید فدای چیزی شود.
این تصور که رسیدن به هدف به سبب دشوار بودن راه، ناممکن است، با روح زمانهی ما سازگاری ندارد.
ابزارهای شناخت راستی همان قدر ساده است که سخت می نماید.
ارتباط همیشگی بین هدف و وسیله، درست مانند ارتباط درخت با دانهی آن است.
انسان نمی تواند در گسترهای از زندگی خود با درستی و روراستی عمل کند، در حالی که در سایر حوزه های زندگی اش، آلودهی نادرستی هاست. زندگی، واحدی تجزیه ناپذیر است.
با هر گونه دشواری که روبرو شویم، و هر شکست ظاهری که گریبانگیرمان شود، نباید از جستجوی راستی و درستی، دست برداریم.
راستی و درستی، در قلب همهی آدمها وجود دارد؛ هر کسی باید در قلب خود، آن را جستجو کند و آن گونه که خود، میفهمدش، چراغ راهش سازد.
قدرت برآمده از شمار نفرات، مایهی خشنودی ترسویان است. آن که روحاً دلیر است، جز از نفس مبارزه لذت نمیبرد.
عشق ورزیدن به آنانی که ما را دوست دارند، عدم خشونت نیست. عدم خشونت یعنی به کسانی که از ما بیزارند، عشق بورزیم.
بدانید که هر ناکامی و شکستی، شما را به اندوخته های بیشتری در ژرفای وجودتان راهنمایی می کند.
آن دگرگونی هایی را که دلتان می خواهد در دنیا ببینید، نخست از خودتان آغاز کنید.
چشم در برابر چشم باعث کوری تمام دنیا می شود.
در جهان، روشنایی هایی وجود دارد که در عمیق ترین ظلمات نهانند.
دهقان و دهکده اش قادرند جهانی را به زور آزمایی بخوانند. زیرا قانونی که بر دهقان حکومت می کند این است که او برای دفاع از اعتبار و افتخار زادگاهش، حتی مرگ را به آسانی تحمل خواهد نمود.
زندگی، بیش از شتابی که دارد، با ارزش است.
همان گونه که گرما، اگر مهار شود، به انرِژی تبدیل می شود، خشم نیز در صورت مهار شدن می تواند به نیرویی مبدل گردد که جهان را به لرزه درمی آورد.