Hue به فارسی | دیکشنری انگلیسی
-
چرده
-
رنگ
-
شکل
-
تصویر
-
ظاهر
-
نما
-
صورت
-
هیئت
-
منظر
-
فام رنگ - رن (به مفهوم فیزیکی) - ته رنگ
-
فام
-
پرده ی رنگ نام یک رنگ، مانند قرمز، زرد، سبز، آبی یا ارغوانی متناظر با طول موج غالب آن. سفید، سیاه، یا خاکستری در این رده نمی گنجند.
-
فام. بعدی از احساس بینایی که بطور عمده با طول موج نور مطابقت می کند این اصطلاح به طور عمده با رنگ (color) معادل است و در واقع فامها با نامهایی مثل آبی، سبز، قرمز، زرد و غیره مشخص می گردند. باید توجه نمود که فامها در عین حال بطور ثانوی با دانه امواج نور هم ارتباط دارند. چون فام درک شده تا حدودی با شدت نور تغییر مییابد.
-
رنگ، فام
-
ته رنگ
-
والور رنگی
-
ته رنگ
-
فام
-
فام
-
سایه رنگ رنگ (قرمز در مقابل سبز و نارنجی و....) نگاه کنید به HSB.
-
رنگ.