جدول یاب باشگاه حل جدول مسابقه جدول واژه های پیشنهادی درخواست معنی امکانات سایت وبلاگ جدول یاب فال حافظ استخاره آب و هوا نظرسنجی ها اوقات شرعی کشور های جهان
قوانین | تماس با ما | درباره ما

Monitor به فارسی | دیکشنری انگلیسی

monitor

  • مبصر

  • دیده بانی کردن آگاهی دهنده

  • انگیزنده

  • گوشیار

  • (در رادیو) به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن

  • مبصر

  • صفحه نمایشگر

  • نمایشگر، ناظر 1. ابزاری که به طور پیوسته یا با فاصله های زمانی شرایطی را اندازه گیری می کند که باید در حدود از پیش تعریف دشه ای نگه داشته شود. مانند تصویرهای بر داشته شده با دوربین تلویزیونی ف صدای برداشته شده با میکروفون در استودیو رادیو یا تلویزیون، کمیت متغیری در سیستم کنترل فرایند خودکار، ارسال یک کانال یا باند مخابراتی یا موقعیت هوا پیما در حال پرواز. 2. آنکه نمایشگر را می بیند.

  • ناظر، دستگاه نمایش و نظارت، صفحه نمایش رایانه

  • پیگیر، بازرس، نمایشگر، دستگاه بازبینی، دستگاه کنترل، مواظبت کردن، کنترل کردن

  • بازبین‌

  • بازنگر

  • دستگاه‌ تلویزیون‌

  • دستگاه‌ تلویزیونی‌ در استودیو و اتاق‌ فرمان‌

  • دستگاهی‌ برای‌ کنترل‌ دریافت‌ امواج‌ رادیویی‌ یا تلویزیونی‌

  • مانیتور

  • مونیتور

  • وسیله‌ای‌ برای‌ نمایش‌ تصویر

  • اگاهی دهنده- دستگاهی برای کنترل دائم حالات یا پدیده های معین مراقبت کننده

  • مانیتور، صفحه نمایش، ظاهر 1. برنامه ی کامپیوتری که فعالیت سایر برنامه ها را نظارت می کند. 2. دستگاهی شبیه به مجموعه تلویزیون که علائم ویدیویی را از کامپیوتر گرفته و اطلاعات را بر روی صفحه ی خود نشان می دهد. هر پیشرفتی در ویدیوی کامپیوتری نیاز به نوع جدیدی مانیتور دارد. مثلاً super VGA نیاز به مانیتوری دارد که بتواند از نرخهای اسکن بیشتری نسبت یه کارتهای معمولی VGA استفادهکند به همین دلیل، نوع کاملاً متفاوتی از مانیتور را لازم دارد که عمدتاض توسط کامپیئترهای pc به کار می رفت. برخی از انواع مانیتورهایی که با کامپیوترها به کار میرفتند عبارتند از: مانیتورهای شبیه تلویزیون composite video، مانیتورهای تک رنگ (موتوکروم) TTL که تصویر را بسیار واضح ارائه داده و سیگنالهای ولتاژی مدارهای مجتمع TTL را قبول می کنند. مانیتورهای رنگی RGB که سیگنالهای دیجیتالی را برای قرمز، سبز و آبی، بر روی سیمهای جداگانه ای می پذیرند. مانیتورهای رنگی آنالوککه با ترکیب رنگهای قرمز، سبز، آبی در آنها تعداد بیشتری از رنگهای به وجود می اید. مانیتورهای multisync که وقتی در حالتهای ویدیویی گوناگونی قرار دارند. می توانند با نرخهای متفاوتی صفحه را اسکن کنند. نگاه کنید به dot pitch , supper VGA , VGA, eyeglasses for computer users , modes (BM pc , video.

  • صفحه نمایش، دیده بانی کردن، مبصر نمایشگر، مونیتور، صفحه نمایش تصویر یک برنامه کنترلی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر
monitor: مبصر Monitor: بازنگر monitor: مانیتور، صفحه نمایش، ظاهر 1. برنامه ی کامپیوتری که فعالیت سایر برنامه ها را نظارت می کند. 2. دستگاهی... Monitor: اگاهی دهنده- دستگاهی برای کنترل دائم حالات یا پدیده های معین مراقبت کننده Monitor: وسیله‌ای‌ برای‌ نمایش‌ تصویر Monitor: مونیتور Monitor: مانیتور Monitor: دستگاهی‌ برای‌ کنترل‌ دریافت‌ امواج‌ رادیویی‌ یا تلویزیونی‌ Monitor: دستگاه‌ تلویزیونی‌ در استودیو و اتاق‌ فرمان‌ Monitor: دستگاه‌ تلویزیون‌ Monitor: بازبین‌ monitor: دیده بانی کردن آگاهی دهنده monitor: پیگیر، بازرس، نمایشگر، دستگاه بازبینی، دستگاه کنترل، مواظبت کردن، کنترل کردن monitor: ناظر، دستگاه نمایش و نظارت، صفحه نمایش رایانه monitor: نمایشگر، ناظر 1. ابزاری که به طور پیوسته یا با فاصله های زمانی شرایطی را اندازه گیری می کند که باید... monitor: صفحه نمایشگر monitor: مبصر monitor: (در رادیو) به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن monitor: گوشیار monitor: انگیزنده monitor: صفحه نمایش، دیده بانی کردن، مبصر نمایشگر، مونیتور، صفحه نمایش تصویر یک برنامه کنترلی.