abrasive به فارسی | دیکشنری انگلیسی

abrasive
  • ساینده

  • تراشنده

  • سوزش آور

  • سایا

  • خراشیدن - پاک کردن - ساییدن

  • زبره، ساینده (Grit=abrasive)

  • خراشنده

  • سایشی، ساینده، خراشنده، ماده ی ساینده

  • سایا، ساینده، گرد سنباده، گردهای الماس و کوراندوم

  • باعث سایش، عامل ایجاد کننده ساییدگی یا فرسایش

  • باعث سایش، عامل ایجاد کننده ساییدگی یا فرسایش

  • سایا

  • ساینده

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری