acting به فارسی | دیکشنری انگلیسی
-
ایفای نمایش
-
جدی
-
فعال
-
کاری
-
کفالت کننده
-
کفیل
-
متصدی
-
عامل
-
بازیگری
-
جدیت
-
فعالیت
-
کنشی
-
اجرای نقش
-
بازی
-
بازی کردن
-
بازیگری
-
بازیگری (ایفای نقش)
-
عمل
-
نقش آفرینی
-
کفیل