array به فارسی | دیکشنری انگلیسی

array
  • آراستن

  • درصف آوردن

  • منظم کردن

  • صف

  • نظم

  • آرایش

  • رژه آرایه

  • آرایه

  • آرایه، دسته بندی

  • آرایش

  • آرایه

  • ارایه

  • صف- نظم ارایش

  • ارابه.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری