camber به فارسی | دیکشنری انگلیسی

camber
  • خمیده کردن

  • منحنی کردن

  • قوز یا خمیدگی اندک

  • تحدب کم

  • تیر یا الوار خمیده و کج

  • خمیدگی، برآمده، قوس کوژ

  • خیز

  • خیزدادن

  • گرده

  • خیز به طرف بالا

  • خیزمعکوس

  • خم گرده ماهی

  • خمیدگی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری