collateral به فارسی | دیکشنری انگلیسی

collateral
  • هم بر

  • پهلو به پهلو

  • متوازی

  • تضمین

  • (آمر) وثیقه

  • متوازی، پهلو به پهلو

  • وثیقه، ضمان، وجه التزام، مال گرویی، وثیقه انجام تعهد، تضمین وام، فرعی، تبعی، همزمان، متقارن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر