datum به فارسی | دیکشنری انگلیسی

datum
  • ماخذ

  • اطلاعداده

  • مبنا، مرجع، داده

  • داده

  • 1- (صورت مفرد واژه ى: data) داده 2- خط مبنا، خط معیار، (ناوبرى) خط پایه (plane datum هم می گویند)

  • داده

  • سطح مقایسه

  • سطح مبنا

  • خط مبنا

  • مبنا

  • داده، یک واحد داده

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری