filler به فارسی | دیکشنری انگلیسی

filler
  • بتونه

  • میله استحکام

  • پرکننده

  • مال بند اسبپر کننده

  • پرکننده (موادی که جهت افزایش وزن و غلظت و کاهش قیمت به شوینده ها و مواد تکمیلی افزوده می شود)

  • پرکننده

  • پر کن، پر کننده، لایی، درز گیر، میله ی استحکام، نبشی

  • پرکننده، ماده اى که براى افزودن بر غلظت یا وزن یا حجم و غیره به ماده ى دیگر می زنند، آکنش گر، آکندگر، چگال افزا، وزن افزا، خمیر و غیره که قبل از صافکارى ورنگ زدن به چوب می مالند، بتونه، زاموسخه

  • میان‌ برنامه‌

  • نور تلطیف‌ کننده‌

  •  فیلر، پرکننده‏

  • پر کننده

  • فیلر

  • گردسنگ

  • لایی

  • لقمه

  • خاکه سنگ

  • بطانه

  • پر کننده

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری