fudge به فارسی | دیکشنری انگلیسی

fudge
  • غذائی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد

  • سخن بی معنی وبیهوده

  • جفنگ

  • نوعی رنگ قهوه ای

  • سرهم بندی کردن

  • فریفتن

  • آهسته حرکت کردن

  • طفره رفتن

  • پنهان شدن

  • شکلات نرم: نوعی شکلات که اساس آن تافی یا کارامل است. این شکلات شکر زیاد دارد به طوری که در فرآیند کریستاله میگردد.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری