full به فارسی دیکشنری انگلیسی
-
انباشته
-
تمام
-
پر
-
لبریز
-
کامل (مثل ماه)
-
بالغ
-
رسیده
-
پری
-
سیری
-
پرکردن
-
پرشدن
-
(در بازی پوکر) فول
-
آکنده پر
-
مملو
-
کامل
-
پر - نوعی چاپ مقاوم رایون که در قرن 18 در ژاپن رایج بود - لغتی مترادف رنگ بسیار سیر در رنگرزی
-
کامل، کاملا، تمام