grig به فارسی | دیکشنری انگلیسی

grig
  • (ج ش) مارماهی کوچک

  • زنجره

  • ملخ

  • مخلوق کوچک

  • مرغ پا کوتاه

  • شخص مسرور و بانشاط

  • آزار رساندن

  • نا امید کردن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر