haw به فارسی | دیکشنری انگلیسی
-
پرچین
-
حصار
-
محوطه
-
(گ ش) کویج
-
کیالک
-
میوه ولیک
-
ملاولیک
-
چیز بی ارزش
-
گیرکردن
-
من من کردن
-
گیردرصحبت
-
درنگ
-
فرمان حرکت (به یک دسته یاتیم) دادن
-
گله گوسفند وغیره
-
دست چپ رفتن
-
دست چپ بردن
-
به دست چپ
-
دست چپ برو