minor به فارسی | دیکشنری انگلیسی

minor
  • کمتر

  • کوچکتر

  • پائین رتبه

  • خردسال

  • اصغر

  • شخص نابالغ

  • محزون

  • رشته فرعی

  • کهاد

  • صغری

  • در رشته ثانوی یا فرعی تحصیل کردن

  • کمادکهاد

  • خرد

  • صغیر

  • کهاد، کوچک

  • کهاد، کوچک، کوچکتر، کهین، اقصر

  • کهاد، فگانه، ورین

  • صغیر، جزئی

  • مینور

  • کهتر

  • فرعی

  • کوچکتر

  • جزئی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری