norm به فارسی | دیکشنری انگلیسی

norm
  • هنجار

  • اصل قانونی

  • قاعده

  • ماخذ قانونی

  • مقیاس یا معیار

  • حد وسط

  • معدل

  • میزان

  • نرم

  • نُرم

  • میزان -نمونه

  • هنجار، معیار، رسم، عرف و عادت

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری