open به فارسی | دیکشنری انگلیسی
-
باز
-
آزاد
-
آشکار
-
باز کردن
-
باز شدن (adj):باز
-
مفتوح
-
گشوده
-
سرگشاده
-
دایر
-
روباز
-
بیآلایش
-
مهربان
-
رک گو
-
صریح
-
درمعرض
-
بی پناه
-
بیابر
-
واریز نشده
-
(vivt) بازکردن
-
گشودن
-
گشادن
-
افتتاحکردن
-
آشکارکردن بسط دادن
-
مفتوح شدن
-
-
باز - کم تراکم - دایر - نمایان - واریز نشده - رو باز - بدون حفاظ
-
باز قطع شدگحی در مسیر جریان الکتریکی.
-
باز
-
باز
-
فیصله نیافته، مفتوح، غیر مختوم، آشکار، علنی، ظاهر، نامعلوم
-
باز کردن، باز - 1- فراخواندن یک فایل یا سند، یا رسم از دیسک به منظور کار با آن. 2- در بسایری از زبانهای برنامه نویسی، وقتی فایلی آماده ی دریافت یا ارسال داده باشد، آن فایل را باز می گویند. 3- باز بودن یک سوئیچ (کلید) که به معنای بر قرار نبودن جریان است.
-
باز شدن، بازکردن، آشکار، آزاد، باز.