operator به فارسی | دیکشنری انگلیسی
-
گرداننده
-
عمل کننده
-
تلفن چیمتصدی
-
عمگر
-
اپراتور، مجری، گرداننده، متصدی
-
مجری
-
متصدی، عملگر 1. کسی که عمل کردن، تنظیم کردن و نگهداری قسمتی از تجهیزاتی مانند کامپیوتر یا فرستنده وظزقه اوست. 2. نمادی که نشان دهنده ی عملیات ریاضی است.
-
کاربر، عملگر، متصدی
-
عملگر
-
اپراتور، عملگر
-
فیلم بردار
-
متصدی به کار انداختن دوربین
-
متصدی دوربین فیلمبرداری
-
عملگر
-
اپراتور، اجرا کننده کارگردان گرداننده، عامل، عملگر، مجری
-
عمل کننده
-
اپراتور
-
عامل
-
عملگر
-
اپراتور، عملگر، متصدی.