parallelism به فارسی | دیکشنری انگلیسی

parallelism
  • موازات

  • برابری

  • همسانی

  • مشابهت

  • ترادف عبارات

  • اشتراک وجه

  • تقارن

  • توازی 1. در محاسبه، توانایی انجام تعداد زیادی عملیات به طور همزمان ولی مستقل از هم مانند سوییچ کردن همه گیتهای منطقی آرایه. 2. در شبکه های عصبی، توانایی تاثیر گذاشتن همزمان ولی مستقل بر همه نرونها به دلیل پسخورد موجود بین اجزا در معماری شبکه.

  • موازات، توازی، موازی بودن

  • پیوند موازی‌

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری