partition به فارسی | دیکشنری انگلیسی

partition
  • جزئ بندی کردن

  • افرازتیغه

  • دیواره

  • وسیله یا اسباب تفکیک

  • حد فاصل

  • آپارتمان

  • تقسیم به بخش هایجزئ کردن

  • تفکیک کردن

  • جدا کردن

  • جداسازی - تقسیم

  • بخشی

  • بخش بندی، تقسیم بندی

  • افراز

  • اِفراز

  • افراز کردن، تفکیکی کردن، تقسیم کردن، تقسیم کردن، تجزیه کردن، افراز، تفکیک، تقسیم، تجزیه، تقسیم، تجزیه، تیغه

  • تیغه

  • پارتیشن

  • حایل

  • دیوار جداکننده

  • جداگر تیغه ای

  • جداگر

  • دیواره

  • دیوار تقسیم

  • پارتیشن، بخش، بخش بندی کردن قسمتی از یک دیسک سخت که کامپیوتر با آن به صورت یک دیسک گردان مستقل و جداگانه برخورد می کند. به طور طبیعی، اکثر دیسکهای سخت فقط یک پارتیشن دارند. اما برخی از گرداننده های بسیار بزرگ، پارتیشن های متعددی دارند MS-DOS نویندوز، و OS/2 فرمان FDSIK ساختار بخش بندی یک دیسک سخت را مدیریت می کند. هر تغییری در ساختار بخش بندی، موجب خرابی بخش بندی های قبلی می شود از این رو قبل از به ار گیری فرمان FDISK باید فایلها کپی پشتیبان تهیه کرد.

  • قسمت کردن، جزء بندی کردن، بخش، قسمت؛ ناحیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری