policy به فارسی | دیکشنری انگلیسی

policy
  • سیاست

  • خط مشی

  • سیاستمداری

  • مصلحت اندیشی

  • کاردانی

  • بیمه نامه

  • ورقه بیمه

  • سند معلق به انجام شرطی

  • اداره یاحکومت کردن

  • خط مشی

  • سیاست، رویه، خط مشی - در مدیریت ژاپنی به معنی جهت گیریهای بلند مدت و میان مدت مدیریت و نیز اهداف سالانه است. در ضمن به اهداف و اقدامات لازم برای دستیابی به اهداف دلالت می کند.

  • خط مشی، سیاست، مصلحت، تدبیر، بیمه نامه، کاردانی، سند هزینه، مشی

  • سیاست، رویه، خط مشی، طرح، تدبیر، بیمه نامه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری