precipitation به فارسی | دیکشنری انگلیسی

precipitation
  • شتاب

  • دستپاچگی

  • تسریع

  • بارش

  • ته نشینی

  • رسوب دادن - ته نشین شدن - رسوب - ته نشینی

  • ته نشینی، رسوب دادن

  • رسوب دادن، رسوب کردن

  • شتاب رسوب ته نشینی

  • بارش

  • بارش آسمانی

  • رسوب

  • نزولات جوی

  • تهنشست

  • ریزش

  • نزولات آسمانی

  • رسوب گذاری

  • بارندگی

  • ریزش جوی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری