procurator به فارسی | دیکشنری انگلیسی

procurator
  • وکیل

  • عامل

  • گماشته

  • ناظر هزینه

  • نایب

  • وکیل، نماینده، مباشر، عامل

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر