ramble به فارسی | دیکشنری انگلیسی

ramble
  • ولگردی

  • سر گردانی

  • پریشانی

  • بی هدفی

  • کردن

  • پرسه زدن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر