remove به فارسی | دیکشنری انگلیسی
-
برداشت کردن
-
رفع کردن
-
عزل کردن برداشتن
-
از جا برداشتن
-
بلند کردن
-
دور کردن
-
برطرف کردن
-
بردن
-
برچیدن
-
زدودن
-
حذف کردن
-
پرانتز باز کردن، حذف کردن، بسط دادن، منتقل کردن، جابجا کردن، برداشتن، رفع کردن، برداشتن، خارج کردن، بردن، رفع کردن، زدودن