shed به فارسی | دیکشنری انگلیسی
-
ریختن
-
انداختن افشاندن
-
افکندن
-
خون جاری ساختن
-
جاری ساختن
-
پوست انداختن
-
پوست ریختن
-
برگ ریزان کردن
-
کپر
-
آلونک
-
دهنه نخ تار - دهانه نخ تار - مکانیزم دهنه نخ تار - دهانه -پودرو - دهنه - ایجاد دهنه - تشکیل دهانه نخ تار