smack به فارسی | دیکشنری انگلیسی

smack
  • ماچ

  • صدای سیلی یا شلاق

  • مزه

  • طعم

  • چشیدن مختصر

  • باصدا غذاخوردن

  • ماچ صدادارکردن

  • مزه مخصوصی داشتن

  • کف دستی زدن

  • کتک زدن

  • کاملا

  • یکراست

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری