stray به فارسی | دیکشنری انگلیسی

stray
  • سرگردان

  • ولگردی

  • ولگرد

  • راه گذر

  • جانور بی صاحب

  • آواره کردن

  • سرگردان شدن

  • منحرف شدن

  • گمراه شدن

  • پراکنده، سرگردان

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری