معنی آباجی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فرهنگ معین
[تر.] (اِمر.) خواهر، آبجی.
حل جدول
همشیره
مترادف و متضاد زبان فارسی
آبجی، اخت، باجی، خواهر، دده، شاباجی، همشیره،
(متضاد) داداش
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) همشیره خواهر آبجی باجی.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.