معنی آبسال در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
آبسال. (اِ مرکب) باغ. حدیقه:
همی تابد ز چرخ سبز عیوق
چو آتش بر صحیفه ی ْ آبسالی.
ناصرخسرو.
فرهنگ معین
(اِمر.) بهار، آبسالان.
حل جدول
سال پرآب و بارندگی
فرهنگ فارسی هوشیار
حدیقه، باغ
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.