معنی آب تاختن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

آب تاختن. [ت َ] (مص مرکب) میختن. میزیدن. (صحاح الفرس):
ز قلب آنچنان سوی دشمن بتاخت
که از هیبتش شیر نر آب تاخت.
رودکی.
و سنگ اندر کمیزدان و دشخواری آب تاختن. (التفهیم).

فرهنگ معین

(تَ) (مص ل.) ادرار کردن، شاشیدن.

فرهنگ فارسی هوشیار

ادرار یا شاش کردن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر