معنی آب و گل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

آب و گل. [ب ُ گ ِ] (اِ مرکب، از اتباع) خانه. بنا. زمین.
- آب و گلی در جایی داشتن، خانه یا مزرعه ای را در آنجا دارا بودن.
- از آب و گل درآمدن یا درآوردن، بسن رشد و بلوغ یا نزدیک به آن رسیدن یا رسانیدن.
|| گاه آب و گل گویند و مراد آب و خاک است:
گر خود از اصل بنگریم او را
آب و گل مادر و پدر باشد.
مسعودسعد.

فرهنگ معین

بنا، ساختمان، زمین، ملک، از ~ درآمدن کنایه از: به سن رشد و بلوغ رسیدن. [خوانش: (بُ گِ) (اِمر.)]

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) بنا ساختمان، زمین ملک. یا آب و گل در جایی داشتن. بنایی یا مزرعه ای داشتن. یااز آب و گل درآمدن یا در آوردن. بسن رشد و بلوغ و نزدیک بدان رسیدن یا رسانیدن. یا حق آب و گل داشتن در. . . سابقه در استفاده از. . . داشتن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر