معنی آتش پاره در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
آتش پاره. [ت َ رَ / رِ] (اِ مرکب) اخگر. سکار. بجال. جمره. جذوه. قبس. || کرم شب تاب. || (ص مرکب) مجازاً، سخت جافی و ستمکار:
عقل و جانم برد شوخی آفتی عیاره ای
باددستی خاکیی بی آبی آتش پاره ای.
سنائی.
|| داهی.
- مثل آتش پاره، کودکی سخت بی آرام و شریر و شوخ.
|| چابک و چربدست.
پاره آتش، اخگر، کنایه از: کودک شریر. [خوانش: (~. رِ) (اِمر.)]
پارۀ آتش، اخگر،
[عامیانه، مجاز] زرنگ، چابک،
(صفت) [عامیانه، مجاز] موذی،
کودک شریر،
صفت بچه تخس