معنی آتش پرست در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

آتش پرست. [ت َ پ َ رَ] (نف مرکب) آنکه آتش را چون قبله ای نیایش کند:
همه کسی صنما [مر] ترا پرستد و ما
از آتش دل آتش پرست شاماریم.
منطقی (از فرهنگ اسدی، خطی).
بیک هفته بر پیش یزدان بدند
مپندار کآتش پرستان بدند
که آتش بدانگاه محراب بود
پرستنده را دیده پرآب بود.
فردوسی.
(آنگاه که کیکاوس و کیخسرو برای دعا به آتشکده ٔ آذرگشنسب رفته بودند).
بهر برزنی بر دبستان بدی
همان جای آتش پرستان بدی.
فردوسی.
بکردار نیکان ستایش کنیم
چو آتش پرستان نیایش کنیم.
فردوسی.
یکی دین دهقان آتش پرست
که بی باژ بَرْسَم نگیرد بدست.
فردوسی.
بدو داد مهتر بفرمان اوی
برآیین آتش پرستان اوی.
فردوسی.
هنوزم هندوان آتش پرستند
هنوزم چشم چون ترکان مستند.
نظامی.
و سعدی آتش پرست را با بت پرست خلط فرموده و گفته است:
مغی در بروی از جهان بسته بود
بتی را بخدمت میان بسته بود...
که سرگشته ٔ دون آتش پرست
هنوزش سر از خمر بتخانه مست.
و مرادف آن آذرپرست است، و شعرا گبر، مغ، موغ و مجوسی را نیز به معنی آتش پرست استعمال کرده اند. || بمعنی سادن و پرستار آتش نیز آمده است:
چنان دید در خواب کآتش پرست
سه آتش فروزان ببردی بدست.
فردوسی.

فرهنگ معین

(~. پَ رَ) (اِمر.) پرستنده آتش. کسی که آتش را پرستش کند. زرتشتیان را به دلیل آن که آتش را گرامی و محترم می دارند آتش پرست می گویند: آذرپرست و آذرکیش هم گفته شده.

فرهنگ عمید

پرستندۀ آتش، کسی که آتش را پرستش کند: به یک هفته بر پیش یزدان بدند / مپندار کآتش‌پرستان بدند (فردوسی: ۴/۳۱۲)،
زردشتی. δ به مناسبت آنکه آتش را گرامی و محترم می‌دارند،

حل جدول

آذرکیش، گبر، مجوس

آذرکیش، گبر؛ از ادیانی که در گذشته بسیار رواج داشته است.

آذرکیش، گبر

گویش مازندرانی

نام تاریخی کوهی درکوسان بهشهر

فرهنگ فارسی هوشیار

آنکه آتش را همانند قبله نیایش کند

پیشنهادات کاربران

نغوشا

موبد

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر