معنی آردل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

آردل. [دِ] (اِ) فراشی که برای خواندن و احضار سپاهیان یا گناهکاران و یا مدعی علیهم فرستادندی.
- آردل بی چوب، کنایه از بول است آنگاه که تنگ گیرد کسی را.

آردل. [دَ] (اِخ) نام راهی است در بختیاری که تا مالمیر بسیارتنگ است و برای عبور صعب و قلعه ٔ چغاخور نزدیک 700 گز از آردل ارتفاع دارد. و اهل محل ّ اَردَل گویند.

فرهنگ معین

(دِ) [تُر.] (اِ.) فراش، مأمور اجراء.

فرهنگ عمید

آردال

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

فرمان بر

فرهنگ فارسی هوشیار

ترکی فرمانبر (اسم) فراشی که ما ء مور فرا خواندن و احضار سپاهیان یا متهمان و گناهکاران است اردل. یاآردل بی چوب. ادرار بول که عرصه را بر شخص تنگ کند.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر