معنی آردی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
آردی. (ص نسبی) از آرد. منسوب به آرد. آلوده ٔ به آرد. آردین: حلوای آردی. || (اِ) قسمی از شفتالو. (غیاث اللغات). هلوآرده، و آن شفتالوئی باشد خرد و کم آب.
فرهنگ عمید
آغشته به آرد،
حل جدول
آغشته به آرد
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) منسوب به آرد آلوده به آرد: حلوای آردی، قسمی شفتالوی خرد و کم آب هلو آرده.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.