معنی آزاده وار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

آزاده وار. [دَ / دِ] (ص مرکب، ق مرکب) آزادوار. با صفت آزاده. چون آزاده:
گشاده درِ هردو آزاده وار
میان ْ کوی کندوری افکنده خوار.
ابوشکور.
هزار آفرین باد هر ساعتی
بر آن عادت و خوی آزاده وار.
فرخی.

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) مانند آزاده دارای صفت آزاده.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر