معنی آسایش جو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
آسایش جو. [ی ِ] (نف مرکب) آسایش جوی. آنکه آسایش طلبد. آنکه فراغت و کاهلی دوست گیرد.
فرهنگ عمید
آسایشطلب، آسایشخواه، آنکه آسایش میخواهد،
آنکه دربند تنآسایی است،
فرهنگ فارسی هوشیار
آنکه آسایش طلبد
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.