معنی آسی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

آسی. (ع ص) غَمناک. حَزین. اندوهگین. || پشیمان. || بِجشک. پزشک. طبیب. مُعالج. پزشک ریشها و قرحه ها. جراح. ج، اِساء، اُساه.

آسی. (ص نسبی) منسوب به مملکت آس. از آس. رجوع به آسیان شود.

آسی. [سا] (ع ن تف) غمگین تر. اندوهناکتر.

فرهنگ معین

[ع.] (ص.) اندوهگین، غمگین.

فرهنگ عمید

جراح، پزشک: نوش‌دارو و مفرح که جُوی فعل نکرد / هم بدان آسی آسیمه‌نظر بازهید (خاقانی: ۱۶۴)،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

اندوه گُسار، اندوه گین، پزشک

فرهنگ فارسی هوشیار

غمناک، حزین، اندوهگین

فرهنگ فارسی آزاد

آسِی، طَبیب، پزشک (جمع: اُساه، اِساء)، (جمعِ آسِیَه: آسِیات، آواس)،

آسی، حَزین، اَندوهگین (مُؤنث: آسیَه)، (جمع مذکّر: اَسیانون، جمع مؤنث: اَسَایا، اَسْییات).
َ

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری