معنی آشوبگر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فتنه جوی، شورش - خواه، فتان. [خوانش: (گَ) (ص فا.)]
آشوبکننده،
فتنهانگیز،
فتنهجو،
پُر شر و شور
آشوبطلب، اخلالگر، بلواطلب، شورشگر، فتنهجو، مخل، مفتن، مفسدهجو، هلالوشجو، دلبر، دلفریب، فتان، فتنهانگیز،
(متضاد) آشتیطلب، سازشگر، مصلح
(صفت) فتنه جوی شورش خواه، فتان: دلبر آشوبگر.