معنی آشوفته در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
آشوفته. [ت َ / ت ِ] (ن مف / نف) آشفته. زیروزبرشده:
سپاهی همه خسته و کوفته
گریزان و سخت اندرآشوفته.
فردوسی.
اگر کشتمندی شود کوفته
وزآن رنج کارنده آشوفته
وگر اسب در کشتزاری شود
کسی نیز بر میوه داری شود
دم اسب و گوشش بباید برید
سر دزد بر دار باید کشید.
فردوسی.
بههمبرآمده، خشمگین،
شوریده، پریشانحال،
(اسم) پریشان پریشان حال شوریده مضطرب، مختل بی نظم بی نسق دچارهرج و مرج درهم و برهم. -3 متفرق پراکنده، خشمگین غضبناک مقابل آهسته، بهیجان آمده آتشی. -6 رنجیده سرگردان. -7 کاسد بی رونق.