معنی آغشتن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
آغشتن. [غ َ / غ ِ ت َ] (مص) تر نهادن. خیس کردن. خیساندن. فژغردن. نرم کردن با تری و نم. سرشتن. آغاریدن. آغاردن. انقاع. نقع. || آلودن. ضمخ. تضمیخ. مضخ. تضمخ. لطخ. تلطیخ. تر کردن. رجوع به آغشته شود. || و بمعنی آمیختن و مزج و خلط نیز آورده اند لیکن شواهدی که می آورند بهمان معانی پیشین انسب است. این فعل لازم و متعدی هر دو آید.و ظاهراً مصدر دوم آن آغارش باشد. آغشتم. بیاغار.
(مص م.) خیس کردن، نم کردن، آلودن، (مص ل.) خیسیدن، نم کشیدن،
خیس کردن، تر کردن،
آلوده کردن،
آمیختن، سرشتن،
(مصدر لازم) آلوده شدن، تر شدن،
سرشتن
آلودن، آمیختن، اختلاط، خیساندن، قاطیکردن، مخلوطکردن، نمکردن
آغشت آغرد خواهد آغشت بیاغر آغرنده آغشته) (مصدر) خیس کردن نم کردن، آلودن، آلودن جسمی بمایع، (مصدر) خیسیدن نم کشیدن.