آفرین خوان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
آفرین خوان. [ف َ خوا / خا] (نف مرکب) آفرین گوی:
بجان آمدند آن سپاه مهان
شدند آفرین خوان بشاه جهان.
فردوسی.
بر آن راه و رسم آفرین خوان شدند
شهنشاه را بنده فرمان شدند.
نظامی.
فرهنگ عمید
آفرینگو، ستایشکننده،
فرهنگ فارسی هوشیار
ستایش کننده
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.