معنی آلاس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
آلاس. (اِ) زغال. زگال. انگِشت. فحم:
تاب قهرش تیغ را الماس کرد
برق خشمش کوه را آلاس کرد.
سراج الدین راجی.
(اِ.) زغال، زگال.
زغال، زگال، انگِشت،
زغال
لاتینی خاس خاش کنگه (گویش گیلکی) از گیاهان (آلاس برابر با زگال پارسی است (اسم) زغال زگال انگشت. زغال، انگشت