معنی آمادگی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

آمادگی. [دَ / دِ] (حامص) ساختگی.تهیه. بسیج. ساز. استعداد. تَهَیﱡاء. أهبه. ساخت وساز. عتاد. اباب. آراستگی. جهاز. عُدّه. (دهّار).
- آمادگی سفر، ساز سفر.

فرهنگ معین

(حامص.) آماده بودن، (اِ.) تهیه، بسیج، استعداد. [خوانش: (دِ)]

فرهنگ عمید

آماده و مهیا بودن: آن جهان صورت شود آن مادگی / هرکه در مردی ندید آمادگی (مولوی: ۹۲۰)،

حل جدول

دوره پیش دبستانی

مترادف و متضاد زبان فارسی

بسیج، تدارک، تمهید، تهیه، استعداد، توان، توانمندی، قابلیت

فرهنگ فارسی هوشیار

ساختگی، بسیج، تهیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر