معنی آمن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

آمن. [م ِ] (ع ص) بزینهار. بازینهار. بی بیم. بی خوف. ایمن. استواردارنده بی بیمی.

آمن. [م َ] (ع ن تف) استوارتر.

فرهنگ معین

(مَ) [ع.] (ص تف.) استوارتر، ایمن تر.

(مِ) [ع.] (اِفا.) بی بیم، بی خوف، ایمن.

فرهنگ عمید

در اطمینان و امن‌وامان، بی‌ترس‌و‌بیم، به‌زینهار،
استواردارنده،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

به زینهار، بی بیم

فرهنگ فارسی هوشیار

استوارتر

فرهنگ فارسی آزاد

آمِن، در امن و امان، ایمن، واثق، مطمئن (جمع، آمِنین، آمِنُون)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر