معنی آمن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
آمن. [م ِ] (ع ص) بزینهار. بازینهار. بی بیم. بی خوف. ایمن. استواردارنده بی بیمی.
آمن. [م َ] (ع ن تف) استوارتر.
(مَ) [ع.] (ص تف.) استوارتر، ایمن تر.
(مِ) [ع.] (اِفا.) بی بیم، بی خوف، ایمن.
در اطمینان و امنوامان، بیترسوبیم، بهزینهار،
استواردارنده،
به زینهار، بی بیم
استوارتر
آمِن، در امن و امان، ایمن، واثق، مطمئن (جمع، آمِنین، آمِنُون)،