معنی آکنه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
آکنه. [ک َن َ / ن ِ] (اِ) آنچه از پشم و پنبه و لاس و پر و جز آن میان ابره و آستر قبا و لحاف و نهالین و مانند آن آکنند. حَشو. چغبت. چغبوت. آکین. آگین:
شدزمستان و ز جودت بنه ای میخواهم
ابره و آستر و آکنه ای میخواهم.
سوزنی.
(کَ نِ) (اِ.) آن چه از پشم و پنبه و لاس و پر و جز آن میان ابره و آستر قبا و لحاف و نهالین و مانند آن کنند؛ حشو، آکین.
(نِ) [فر.] (اِ.) نوعی بیماری پوستی که بر اثر اختلال کارکرد و التهاب دستگاه سباسه عارض شود، رخ جوش، (فره)، جوش غرور جوانی.
جوشی که در جوانی بر صورت پیدا شود،
آنچه با آن درون چیزی را پر کنند، پشم یا پنبه که درون لحاف یا تشک یا جامه کنند، آکنش، آگنش: شد زمستان و زِ جودت بنهای میخواهم / ابره و آستر و آکنهای میخواهم (سوزنی: لغتنامه: آکنه)،
جوش
جوش صورت
شایع ترین بیماری پوستی
رخجوش
آگین، حشو، زائده، آستر، لایی
(اسم) آنچه از پشم و پنبه و لاس و پر جز آن میان ابره و آستر قبا و لحاف و نهانین و مانند آن کنند حشو آکین.